کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود با او نسبتی داری

کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود با او نسبتی داری

کودکی با پای برهنه بر روی برف‌ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می‌کرد زنی در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش
کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده‌های خدا هستم.
کودک گفت: می‌دانستم با او نسبتی داری

کودکان جنگ زده

۱۳۸۹/۱۱/۲۶