سه روش میتوانیم حکمت را بیاموزیم اندیشه تقلید تجریه کنفوسیوس

سه روش میتوانیم حکمت را بیاموزیم اندیشه تقلید تجریه کنفوسیوس

با سه روش می‌توانیم حکمت را بیاموزیم:
نخست با اندیشه،که شریف‌ترین است؛
دوم با تقلید،که آسان‌ترین است؛
و سوم با تجربه،که تلخ‌ترین است.

کنفوسیوس

By three methods, we may learn wisdom:
First, by reflection, which is noblest;
Second, by imitation, which is easiest;
And third, by experience, which is the bitterest.

Confucius

کنفوسیوس

۱۳۸۹/۱۱/۲۸

هیچیم و چیزی کم از عالم هیچیم و چیزی کم اخوان ثالث

هیچیم و چیزی کم
ما نیستیم از اهل این عالم که می‌بینید
وز اهل عالم‌های دیگر هم
یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟
از عالم هیچیم و چیزی کم

غم نیز چون شادی برای خود خدایی، عالمی دارد
نور سیاه مبهمی دارد
پس زنده باشد مثل شادی، غم
ما دوستدار سایه‌های تیره هم هستیم
و مثل عاشق، مثل پروانه
اهل نماز شعله و شبنم
اما
هیچیم و چیزی کم.

رفتم فراز بام خانه، سخت لازم بود
شب بود و مظلم بود و ظالم بود
آنجا چراغ افروختم، اطراف روشن شد
و پشه ها و سوسک‌ها بسیار
دیدم که اینک روشنایم خورده خواهد شد
کشتم اسیر بی‌مروت زرده خواهد شد
باغ شبم افسرده خونِ مرده خواهد شد
خاموش کردم روشنایم را
و پشه ها و سوسکها رفتند
غم رفت، شادی رفت
و هول و حسرت ترک من گفتند
و اختران خفتند
آنگاه دیدم آن طرف‌تر از سکنج بام
یک دختر زیباتر از رویای شبنم‌ها
تنها
انگار روح آبی و آب است
انگار هم بیدار و هم خواب است
انگار غم در کسوت شادی ست
انگار تصویر خدا در بهترین قاب است
انگارها بگذار
بیمار !
او آن «نمی‌دانی و می‌دانی» ست
او لحظه فرّار جادویی
او جاودانه، جاودانتاب است
محض خلوص و مطلق ناب است

از بام پایین آمدیم، آرام
همراه با مشتی غم و شادی
و با گروهی زخمها و عدّه‌ای مرهم
گفتیم بنشینیم
نزدیک سالی مهلتش یک دم
مثل ظهور اولین پرتو
مثل غروب آخرین عیسای بن مریم
مثل نگاه غمگنانه‌ی ما
مثل بچه آدم
آنگاه نشستیم و بخوبی خوب فهمیدیم
باز آن چراغ روز و شب خامش تر از تاریک

هیچیم و چیزی کم.

مهدی اخوان ثالث (م. امید)

مهدی اخوان ثالث

۱۳۸۹/۱۱/۲۸

پسر گل فروش کودک کار دستفروش حقوق کودکان گلهاش توی دستش بود

پسر گل فروش کودک کار دستفروش حقوق کودکان گلهاش توی دستش بود

گلهاش توی دستش بود، نشسته بود لب جدول
رفتم نشستم کنارش
گفتم: برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟
گفت: بفروشم که چی؟
تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر
دیشب حالش بد شد و مرد
با گریه گفت: تو میخواستی گل بخری؟
گفتم: بخرم که چی؟
تا دیروز میخریدم برای عشقم
امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!
اشکاشو که پاک کرد, یه گل بهم داد
با مردونگی گفت: بگیر
باید از نو شروع کرد
تو بدون عشقت، من بدون خواهرم...!

۱۳۸۹/۱۱/۲۸

زنها جنگ را شروع میکنند و مرد تائیس اسکندر آتش زدن تخت جمشید

زنها جنگ را شروع میکنند و مرد تائیس اسکندر آتش زدن تخت جمشید

زن‌ها جنگ را شروع می‌کنند و مردها آن را ادامه می‌دهند!

ارنست همینگوی

«تائیس» Thais یک روسپی یونانی بود که در لشکرکشی‌های اسکندر با او همراهی می‌کرد. عمده شهرت او به‌ واسطه نقشش در تحریک و تشویق اسکندر در واقعه به آتش کشیدن تخت جمشید است.
دیودور گوید: اسکندر جشن فتوحات خود را گرفته قربانی‌ها برای خدایان کرد و ضیافت‌های درخشان داد. زنان روسپی یونانی در این جشن حضور داشتند و به لهو و لعب مشغول بودند. در این وقت، که همه سرگرم می‌گساری بودند و صدای عربده‌های مستی در اطراف پیچیده بوده یکی از زنان مزبور، که «تائیس» نام داشت و در آتیک یونان تولد یافته بود، گفت یکی از مهمترین کارهای اسکندر در آسیا که باعث فخر و نام نیکش خواهد بود این است، که با من و رفقایم براه افتاده قصر را آتش زند و در یک لحظه بدست زنان این آثار نامی و معروف پارسی‌ها را نیست و نابود کند.

تائیس
این سخن در مغز جوانان، که به اداره کردن خود قادر نبودند و شدیداً مست بودن، اثر غریبی کرد یکی از آنها فریاد زد، من پیش‌آهنگ این کار خواهم شد، مشعل‌ها را باید روشن کرد! دیگران دست زده فریاد برآوردند که فقط اسکندر لایق این کار پر افتخار است اسکندر که به شدت مست بود برخاست و روانه شد و تمام مدعوین از تالار قصر خارج گشته به «باکوس » (خداوند شراب به عقیده یونانی‌ها) وعده کردند که به شکرانه پیروزی رقصی برای او بکنند. پس از آن فوراً مشعل‌های زیاد حاضر کردند و اسکندر مشعلی بدست گرفته در سر این جماعت مست، که رهبرش تائیس بوده قرار گرفت. حرکت دسته با آوازهای زنان روسپی و نغمات نی شروع شد اول اسکندر و بعد از او تائیس مشعل‌هائی در قصر انداختند و دیگران از آن‌ها پیروی کردند و چیزی نگذشت که تمام قصر یک پارچه آتش شد.

اسکندر مقدونی و تائیس

تائیس که منجر به نابودی کاخ‌های تخت جمشید شد

۱۳۸۹/۱۱/۲۸

پس از کلی فقر به ثروت و شهرت رسیدم با پول میتوان چارلی چاپلین

پس از کلی فقر، به ثروت و شهرت رسیدم و آموختم که:
با پول می‌توان...
خانه خرید ولی آشیانه نه،
رختخواب خرید ولی خواب نه،
ساعت خرید ولی زمان نه،
می‌توان مقام خرید ولی احترام نه،
می‌توان کتاب خرید ولی دانش نه،
دارو خرید ولی سلامتی نه،
می‌توان آدم خرید اما دل نه،
ارزش آدم‌ها به دارایی نیست، به معرفت آنهاست.

چارلی چاپلین

چارلی چاپلین

۱۳۸۹/۱۱/۲۸

مردم اغلب بی انصاف هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است

مردم اغلب بی‌انصاف، بی‌منطق و خود محورند، ولی آنان را ببخش.
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه‌های پنهان متهم می‌کنند، ولی مهربان باش.
اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می‌دهند، ولی شریف و درستکار باش.
آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده‌ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.
اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می‌کنند، ولی شادمان باش.
نیکی‌های درونت را فراموش می‌کنند، ولی نیکوکار باش.
بهترین‌های خود را به دنیا ببخش، حتی اگر هیچگاه کافی نباشد.
و در نهایت می‌بینی هر آنچه هست همواره میان «تو و خداوند» است نه میان تو و مردم.

علی شریعتی

علی شریعتی

۱۳۸۹/۱۱/۲۶

کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود با او نسبتی داری

کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود با او نسبتی داری

کودکی با پای برهنه بر روی برف‌ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می‌کرد زنی در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش
کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده‌های خدا هستم.
کودک گفت: می‌دانستم با او نسبتی داری

کودکان جنگ زده

۱۳۸۹/۱۱/۲۶

همه روز روزه رفتن همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن سفر

همه روز روزه رفتن همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن سفر

همه روز روزه رفتن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به مکه، به برهنه پای رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به معابد و مساجد، همه اعتکاف جستن
ز مناهی و ملاهی، همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی‌نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا قسم که آن‌را، ثمر آن قدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

شیخ بهایی

همه روز روزه رفتن همه شب نماز کردن

شیخ بهایی

۱۳۸۹/۱۱/۲۶