همه از کنارم گذشتند به جز تو که از درونم گذشتی جبران خلیل جبران

همه از کنارم گذشتند
به جز تو
که از درونم گذشتی

Everyone passed by me except you passed through me

جميعُهم مَرّوا بِجانبي إلا أنتِ مَرَرتِ بِداخلي

جبران خلیل جبران

دیدن پویانمایی از درون تو Through You

جبران خلیل جبران

آهنگ

۱۴۰۰/۱۲/۱۴

اگر زمان و مکان در اختیار ما بود به معشوق شرمرویش شاملو

اگر زمان و مکان در اختیار ما بود به معشوق شرمرویش شاملو

اگر زمان و مکان در اختیار ما بود
ده سال پیش از طوفان نوح عاشقت می‌شدم
و تو می‌توانستی تا قیامت برایم ناز کنی
یک‌ صد سال به ستایش چشمانت می‌گذشت
و سی هزار سال صرف ستایش تنت
و تازه
در پایان عمر به دلت راه می‌یافتم

اندرو مارول برگردان احمد شاملو

روخوانی اگر زمان و مکان در اختیار ما بود از آیدا شاملو (سرکیسیان) در آهنگ اشتیاق از آلبوم آفتاب‌های همیشه

«به دلبر شرم‌رویش» چامه‌ای فراسرشتی (متافیزیکی) سروده اندرو مارول نویسنده و سیاست‌مدار انگلیسی است که در زمان میان‌پادشاهی انگلستان (۱۶۶۰-۱۶۴۹) یا پیش از آن نوشته شده و پس از مرگ وی در سال ۱۶۸۱ به چاپ رسیده است. این چامه یکی از بهترین سروده‌های مارول و بهترین چامه «دم را غنیمت شمار» در زبان انگلیسی به شمار می‌آید.

روی سخن چامه‌سرا، دلبر شرم‌روی اوست که در این چامه به او می‌گوید اگر زندگانی هزاران هزار سال در گذر بود تو می‌توانستی و روا بود که سال‌ها برای من ناز کنی و تا پایان جهان من خریدار نازت بودم ولی زندگی ما کوتاه‌تر از آن چیزی‌ست که می‌پنداریم و یک دم در خاک آرام خواهیم گرفت پس اکنون که نمی‌شود زمان را از کار انداخت پس بیا از دم‌به‌دم زندگانی سود بریم. روی هم رفته چامه با درونمایه «دم را غنیمت شمار» می‌گوید اینک که زمان بیکران برای ستودن زیبایی‌های تو و دیگر دلدادگی‌های شیداوار را نداریم، همان به که از زندگانی کوتاه بیشترین بهره را ببریم.

دم را غنیمت شمار «Carpe diem» یک گزین گویه (کلام قصار) لاتین برگرفته از دیوان اودس «Odes» نوشته هوراس «Horace» چامه‌سرای سرشناس روم می‌باشد (۲۳ سال پیش از زادروز مسیح). این گزاره یکی از نخستین نمودهای بینش دم‌غنیمتی در ادبیات جهان است و آن را زیر هَنایش (تحت تاثیر) از فرزان اپیکور «Epicurus» می‌دانند. گزاره اسپور (کامل) بدین گونه برگردان می‌شود: «از امروز تا می‌توانی بهره جوی چون هیچ‌کس فردایی را پایندانی (تضمین) نکرده است». خیام در این درونمایه سروده‌های فراوانی مانند سروده زیر دارد که با گزاره لاتین به درستی همخوانی دارد.

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پُرسودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را

اندرو مارول

احمد شاملو

آیدا شاملو

آهنگ

۱۴۰۰/۱۲/۰۶

آرام گیر با من چون گنج در خرابی ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی

آرام گیر با من چون گنج در خرابی ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی

ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی

در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی
در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی

بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی
بی آتش رخ تو دل گشته چون کبابی

چون چشم نیم خوابت بیدار کرد فتنه
ناموس شوخ چشمان آنجا نمود خوابی

آن چشمه‌ای که لعلت سیراب شد از آنجا
در خلد هیچ حوری آنجا نیافت آبی

من تاب می نیارم تابی ز زلف کم کن
تا کی بود ز زلفت در دل فتاده تابی

ای گنج آفرینش دلها خراب از تو
آرام گیر با من چون گنج در خرابی

در شش جهات عالم از هشت خلد خوشتر
در تو نگاه کردن در نور ماهتابی

خواهم که مست باشی در ماهتاب خفته
من بر رخت فشانده از چشم تر گلابی

گه کرده بر رخ تو از برگ گل نثاری
گه خورده با لب تو از جام جم شرابی

این آرزوست اکنون عطار را ز عالم
این آرزوی او را هین باز ده جوابی

عطار، دیوان اشعار، غزلیات

شِکنج: پیچ‌و‌خم گیسو
نِیل: به دست آوردن/رسیدن به مراد و مطلوب
مَضیق: تنگنا
شوخ چشم: بی‌شرم، بی‌حیا‌، گستاخ، زیبا
لَعل: لب معشوق، می انگور
خُلد: بهشت
فشانده: پریشان، فروریخته، ریخته
چشم تر: گریان
نثار: فدا کردن، تقدیم
جام جم: کنایه از دهان، جام جهان نما، در عرفان به دل تعبیر می‌شود
هِین: زودباش، شتاب کن

عطار

۱۴۰۰/۱۲/۰۵

میخواهم روزه بگیرم روزه ندیدن چشمهایت روزه نشنیدن صدایت

میخواهم روزه بگیرم روزه ندیدن چشمهایت روزه نشنیدن صدایت

می‌خواهم روزه بگیرم
روزه ندیدن چشمهایت
روزه نشنیدن صدایت
روزه لمس نکردن دستهایت
می‌خواهم روزه بدون افطار بگیریم
لعنت به شیطان شانه چپم که نمی‌گذارد و همش وسوسه می‌کند که روزه‌ام را بشکنم.

روزه ندیدن چشمهایت

نگارگری‌ها آفرینه لاورنس آلما-تادما
۱۳۹۷/۰۵/۳۰

من پر شده ام از تو چون در شده ام از تو اغیار به جایشان

من پر شده ام از تو چون در شده ام از تو اغیار به جایشان

من پر شده‌ام از تو
چون دُر شده‌ام از تو
اغیار به جایشان
جانا تو فراگیری

بگذار قدم بزنم در کوچه پس کوچه‌های خیالت
بگذار عطر تو را بو بکشم
بگذار دستانت را بگیرم
بگذار تو را حس کنم
من پر شده‌ام از تو
و تو این را نمی‌دانی
ای هستی من

در وصف تو چه بگویم
من پر شده‌ام از تو
چشم‌هایت شاعرم کرد
و آغوش مجازی‌ات
مجنونم کرد

سکوت تو، مرگ روح من
کلام تو، روح و جان برای من
من پر شده‌ام از تو
و تو خالی مانده‌ای از من

چشمهایت شاعرم کرد

۱۳۹۴/۰۳/۱۵