گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم اَلْحُکمُ لِلّه
آیین تقوا ما نیز دانیم لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم یا جام باده یا قصه کوتاه
من رند و عاشق در موسم گل آن گاه توبه اَستَغفِرُالله
مهر تو عکسی بر ما نیفکند آیینه رویا آه از دلت آه
اَلْصَّبرُ مُرٌّ وَ الْعُمرُ فانٍ یا لَیتَ شِعریْ حَتّامَ اَلقاه
حافظ چه نالی گر وصل خواهی خون بایدت خورد در گاه و بیگاه
حافظ، غزلیات
تصنیف جانی و صد آه از همایون شجریان در مقام اصفهان از آلبوم خداوندان اسرار با آهنگسازی کیخسرو پورناظری و تنظیم سهراب پورناظری
آواز گر تیغ بارد در کوی آن ماه از محمدرضا شجریان در دستگاه همایون از آلبوم عالم پریشان (اجرای خصوصی) با آهنگسازی محمدرضا شجریان
تصنیف چشمی و صد نم از محسن نامجو در آلبوم واجبات با آهنگسازی و تنظیم محسن نامجو
روخوانی گر تیغ بارد در کوی آن ماه از علی موسوی گرمارودی
تیغ بارد: شمشیر باریدن، کنایه از رسیدن پیشامد ناگوار و آسیب بسیار است ماه: استعاره از معشوق زیبارو است اَلْحُکمُ لِلّه: از تعابیر قرآنی است یعنی فرمان خداوند است و ما تسلیم فرمان او هستیم رِند: کسی که درونش پاکتر و پرهیزکارتر از بیرونش باشد؛ کسی که وانمود به کردار و رفتاری درخور نکوهش کند ولی درونش سزاوار ستایش باشد. موسم گل: فصل بهار مهر: ایهام از مهربانی و خورشید دارد و استعاره ایست از چهره معشوق عکس: فروغ، تابیدن، پرتو، نگاره، بازتاب چهره در آیینه آیینه رویا: ای که روی تو به مانند آیینه است، همچنین ایهام به جنس آیینه دارد که در گذشته با پرداخت فلزاتی مانند روی ساخته میشد. الصَّبرُ مرٌّ: شکیبایی تلخ است العمرُ فانٍ: زندگی ناپایدار و زودگذر است یا لَیتَ: ای کاش شعری: میفهمیدم، میدانستم حتّام: (حتی+ما نافیه، در اصل «ما» وابسته به اَلْقاه است=حتی ما اَلْقاه)؛ حتی: تا کی، تا چه زمان اَلْقاه: او را میبینم، ما اَلْقاه: او را نمیبینم
معنی بیت ۱: اگر در کوی معشوق زیبارو شمشیر هم ببارد، ما به آن تن میدهیم زیرا که فرمان خردمندانهی خداوند است .
معنی بیت ۲: ما نیز مانند شما راه و روش پرهیزکاری را میدانیم ولی چارهای نداریم بخت گمراه ما را به گمراهی میکشاند (بخت ما در نگر شما گمراه است). حافظ به طنز میگوید ما آیین پارسایی را خوب میدانیم ولی شما را در گمراهی میبینیم.
معنی بیت ۳: ما با شیخ و واعظ کاری نداریم و به آنها ارج نگذاریم، یا جام می به ما بده یا هرگز درباره شیخ و واعظ سخنی نگو. حافظ اهل معرفت و حقیقت است و از شیخ و واعظ که اهل شریعت و طریقتاند و به ظاهر دین و تظاهر به دینداری یازیدهاند و دورویی پیشه دارند بیزار است.
معنی بیت ۴: من که رند و عاشق هستم در فصل بهار از میگساری توبه کنم؟ هرگز چنین کاری نمیکنم. در ادبیات فارسی استغفرُالله به چند منظور بکار برده میشود که در اینجا در مقام نفی و انکار به کار رفته است. اهل شادخواری و مِیخواری در فصل بهار توبه کردن از مستی و میگساری را درست نمیدانند.
معنی بیت ۵: محبت تو (چهرهی همچون خورشید تو) فروغی بر ما نتاباند، ای آیینه چهره، آه از دل سنگ تو که به ما محبت ندارد (آه از دل تو که تاب آه ندارد). در ادبیات آه و آیینه پادواژه هم هستند هنگامیکه آهِ نمناکِ دم به آیینه فلزی برسد آیینه زنگار گرفته و تیره میگردد. آیینه یکی از دیرینهترین استعارههای مفهومی در ادبیات عرفانی است. آیینه نمادی از دل عارف است که صفا و صیقلی بودن آن بیانگر تزکیه روح است و با رشک، آز، پلیدی، خودبینی و بدسرشتی زنگار گرفته و تیره میگردد. آنچه دل را شایسته جایگاه آیینگی کرده نور است زیرا دل از جنس نوری خداییست که از ازل در تن تاریک خاکی انسان به امانت گذاشتهاند. همانا همین نور است که خداوند به فراخور هزار و یک صفت خود، هزار و یک آیینه در دل انسان تعبیه کرده است تا وی هم بتواند جامع صفات خداوندی شود و هم بتواند آیینهدارِ جمالِ حقیقت باشد. آیینه در فرهنگ ایران مفهومی کهن دارد. در بُنْدَهِشْن آمده است که اَهورامَزدا، وجود انسان را از پنج بخش (تن، جان، روان، آیینه و فروهر) آفریده است و این بیانگر جایگاه آسمانی آیینه در دین نیاکانمان زرتشت است. بنا به گزارش بُنْدَهِشْن، پایگاه اصلی آیینه خورشید است و بازگشت آن نیز به خورشید است بنابراین آیینه، که بخشی از ساختار وجود انسان بهشمار میآید در حقیقت رمز و نهادِ دلِ روشن انسان است. بکارگیری واژه مهر به معنی خورشید و آیینه در کنار یکدیگر به این پنداره اشاره دارد.
معنی بیت ۶: شکیبایی در دوری معشوق بسیار تلخ است و زندگی زودگذر است، ای کاش میدانستم که تا کی او را نمیبینم.
معنی بیت ۷: ای حافظ، چرا ناله و ناشکیبایی میکنی؟ اگر میخواهی که به وصال معشوق برسی باید پیوسته خون دل بخوری و زجر بکشی.
پینوشت: حافظ این غزل را پس از پایان دوران تبعیدش در یزد و هنگام بازگشت به شیراز سروده است (۷۷۸ ه.ق). حافظ با همه گلهمندی و گلایهای که از جلالالدین شاهشجاع پادشاه دودمان مظفریان داشته، به این نتیجه میرسد که نیکاندیشی در دوستی و نزدیک شدن دوباره به شاه است. همچنین این غزل بازگو کننده راه و روش حافظ پس از ۱۰ سال تبعید است (۷۶۸ تا ۷۷۸ ه.ق) و نشان میدهد که تبعید هیچگونه دگرگونی در باورها و راه و روش زندگی حافظ نداشته است. او همان است که همیشه بوده و به همهی خوبیها و بدیهای آن گردن مینهد.