اهمیت مطالعه تاریخ رشد عقلانی جوامع جایگاه زن در تمدن ایلام ناپیراسو

اهمیت مطالعه تاریخ رشد عقلانی جوامع جایگاه زن در تمدن ایلام باستان تندیس ناپیرآسو ملکه ناپیراسو

رشدِ عقلانیِ جوامعِ بشری، بیشتر از آنکه به ارتقای طبّ و فیزیک و شیمی در آن کشورها وابسته باشد به میزان فهمی که از تاریخ دارند وابسته است. تاریخ، پیچیده‌ترین دانشِ بشری است. از فیزیک، از شیمی، از ریاضیات و نجوم بسی پیچیده‌تر و دشوارتر است. ما [به اشتباه] تصور می‌کنیم مورخ کسی است که ناسخ‌التواریخ را حفظ کرده و می‌داند که در چه سالی فلان جنگ روی داده است و چند نفر در آن جنگ کشته شده‌اند و نام آن کشتگان چیست.

محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)، درویش ستیهنده: از میراث عرفانی شیخ جام، برگه ۱۰۵

تندیس ناپیرآسو بزرگ‌ترین اثر فلزی تاریخ باستان است که برای ارج‌داشت و بزرگداشت شهبانوی ایلامی ناپیرآسو همسر اونتاش ناپیریشا پادشاه ایلام در ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد در شوش ساخته شده و بیانگر ارزش و منزلت زن در تمدن ایلام باستان است. این تندیس از مِفرَغ توپُر با لایه‌ای از طلا و نقره ساخته شده که ۱۳۰ سانتی‌متر بُلندا، ۷۰ سانتی‌متر پهنا و ۱۷۵۰ کیلوگرم وزن دارد. بانوی ایلامی در نهایت شکوه، وقار، احترام و فرهمندی چون نگینی خاموش در سالن موزه لووْر پاریس آرام گرفته است.

زن جایگاهی ویژه و تاثیرگذار در جامعه، حکومت، سیاست و مذهب تمدن ایلام باستان داشته است. در فرهنگ ایلامیان باستان زن قابل احترام و جادوانه بوده است و نسب خانواده و خون شاهی به واسطه او حفظ می‌گردید. در ساختار حکومت، مادرسالاری بر جامعه چیرگی داشته است و زنان در جنبه‌های گوناگون مذهبی، قضایی و اجتماعی حضور پررنگ‌تر و همراه با عاملیت داشته‌اند. زنان ایلامی افزون بر اهلیت دارا شدن، اهلیت اجرای حق نیز داشته‌اند و می‌توانسته‌اند آزادانه در دارایی‌های خود تصرف کنند و معاملات حقوقی انجام دهند. اموال زنان مستقل از شوهران و سایر اقوام مرد به حساب می‌آمد و اختیار اموال در دست زن‌های ایلامی باقی می‌مانده است. بنابراین می‌توان گفت ایلامیان حق مالکیت شخصی برای زنان قائل بوده‌اند. همچنین تقسیم ارث در بین فرزندان دختر و پسر ایلامی به صورت برابر انجام می‌گرفته است.

زنان در تمدن ایلام باستان به پنج رده ایزدان، نیایشگران، شهبانوان، زنان شاغل و زنان عادی دسته‌بندی می‌شدند. ایلامیان خدایان گوناگونی را پرستش می‌کردند ولی ایزدان مادر (پینی‌کِر، کِری‌ریشا، پارتی) که عنوان مادر خدایان را داشتند در راس خدایان پرستش می‌شدند. مهم‌ترین مراسم مذهبی در ایلام، جشن «ایزدان نگهبان پایتخت» بود که به پینی‌کِر ایزدبانوی آفرینش، بزرگ مادر خدایان تعلق داشته است. آغاز سال ایلامی نیز جشن «مادر اعظم» در ابتدای پاییز برگزار می‌شد. همانا بخش مهمی از دین ایلامیان در برگیرنده گرامیداشت و ستایش مادران و زنانگی جاویدان بود. چنین الگویی در پادشاهی و حتی حقوق قضایی زنان نیز دیده می‌شود که نشان از مادرسالاری و ارزشمندی جایگاه زن و مادر در تمدن ایلام باستان است.

پی‌نوشت: ایلام نامیست که کشورهای همسایه مانند سومِریان و اَکِدیان بر آنها نهادند ولی ایلامی‌ها کشورشان را «هَتَمتی» و «هَلتَمتی»‌ به معنی سرزمین خدا می‌نامیدند. در زبان پارسی باستان سرزمین ایلام را «اووْجه» و «هووجه» می‌نامیدند. در زبان پارتی (پهلوی اشکانی) به آن «هوژ» و در زبان پارسیگ (پهلوی ساسانی) به آن «هوز» و «خوز» می‌گفتند. جغرافی‌دانان سده چهارم ه‍.ق مانند ابواسحاق اصطخری در کتاب مَسالِک‌المَمالِک و ابن حَوْقَل در کتاب صورَة الارض از وجود مردم خوزی زبان (که ادامه زبان ایلامی باستان بوده) در خوزستان و کوهستان‌های زاگرُس خبر داده‌اند. بنابراین تمدن و زبان خوزی (ایلامی) دست‌کم تا سده چهارم ه‍.ق در خوزستان و جنوب رشته‌کوه‌های زاگرس مانند لرستان زنده و رایج بوده است ولی پس از سده چهارم ه‍.ق زبان خوزی کم‌کم در زبان‌های ایرانی حل و منقرض شده است.

محمدرضا شفیعی کدکنی

۱۴۰۱/۰۶/۲۷

تاریخچه شعر ایران نخستین شعر اولین شاعر فارسی زبان آهوی کوهی در دشت

تاریخچه شعر ایران نخستین شعر اولین شاعر فارسی زبان آهوی کوهی در دشت

آهوی کوهی در دشت چگونه دَوَذا
او ندارد یار بی یار چگونه بُوَذا


دَوَذا: بدود، می‌­دود
بُوَذا: هست، زنده است
آهوی کوهی چگونه می­‌تواند در دشت [که جای او نیست] بدود، او که یار ندارد چگونه می‌­تواند زنده باشد.

در این پست به بررسی تاریخچه شعر در زبان‌های ایرانی از روزگار باستان تا نخستین شعرهای فارسی در اوزان عروضی پس از یورش تازیان پرداخته‌ایم. بیشتر پژوهشگران بر این باورند شعر در زبان‌های ایرانی تا پیش از حمله اعراب به ایران در وزن هجایی بوده است نه وزن عروضی اما محمدتقی بهار برپایه پژوهش‌هایی که انجام داده بر این باور است ایرانیان پیش از حمله اعراب نیز با وزن عروضی شعر سروده‌اند. بزرگترین چالش در پژوهش تاریخچه شعر از بین رفتن کتاب‌ها در گذر تاریخ است که آسیب جبران‌ناپذیری بر فرهنگ و ادب ایران نهاده است و از علل بنیادین آن می‌توان به: کتاب‌سوزی عمدی و گسترده در سه دوره تازش اسکندر، اعراب و مغول؛ از بین رفتن کتاب‌ها به علت نابسامانی‌ها و آشفتگی‌های اوضاع کشور در دوره‌های مختلف تاریخ؛ نبود فرهنگ کتاب‌نویسی و کتاب‌خوانی در ایران و تکیه بر ادبیات شفاهی، اشاره کرد. از اینرو نوشتار زیر تنها برپایه مستندات بجای مانده است و بی‌گمان هم در زبان‌های ایرانی باستان و میانه اشعار فراوانی سروده شده و هم زودتر از آن کوشش‌هایی برای سرودن شعر در اوزان عروضی صورت گرفته اما از آنها چیزی به دست ما نرسیده است.


شعر در زبان‌های هندوایرانی و ایرانی باستان:
از دیر و باز چامه و چامه‌سرایی جایگاه ویژه‌ای در تمدن آریایی (هندوایرانی) داشته است. نخستین سروده بجای مانده از بشر ریگ‌وِدا است که کهن‌ترین بخش از چهارگانه وِدا می‌باشد. ریگ‌وِدا بین هزار تا پنج‌هزار سال پیش از میلاد به زبان سانسکریت وِدایی سروده شده است. زبان سانسکریت ودایی یکی از نخستین شاخه‌های زبان نیاهندوایرانی است و زبان‌‌های اوستایی و سانسکریت فرزندان این زبان هستند. ریگ‌ودا دربرگیرنده ۱۰۱۷ قطعه شعر و ۱۰۵۰۰ بیت است و در دوره ودایی که ایرانیان و هندیان یک قوم بودند و با هم می‌زیستند نگاشته شده است. در طی هزاره دوم و در آغاز هزارهٔ نخست پیش از میلاد گروه‌های مختلفی از هندوایرانی‌ها به تدریج از اِستِپ‌ها به سرزمین‌های جنوبی کوچ کردند و دو تمدن ایران و هند را بوجود آوردند.

دومین سروده بشر و تمدن ایران گاتاهای اوستا می‌باشد که پس از جدا شدن آریایی‌ها به دو قوم ایران و هند سروده شده است. در روزگار باستان اوستا بیست و یک نَسک داشته اما اکنون پنج نسک از آن بجای‌مانده که بخشی از آن دربرگیرنده ۱۷ سرودهٔ گات‌هاست که خود شامل ۲۳۸ بند، ۸۹۶ بیت و ۵۵۶۰ واژه است. واژه گات به معنی سرود می‌باشد و هر سرود دارای بندهایی‌ست و هر بندی بیت‌هایی را با تعداد ثابتی هجا دربر دارد. از دیدگاه زبان‌شناسی، درونمایه و ساختمان شعر گاهان اوستا شباهت و پیوند نزدیکی به ریگ‌ودا دارد. بخشهایی از اوستا و ریگ‌ودا مانند سرگذشت و سرنوشت کیخسرو، جم، آبتین و فریدون کم‌وبیش همانند هستند. با توجه به دگردیسی گویش و دستورزبان، بازه زمانی بین ریگ‌ودا و اوستا بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ سال می‌باشد. شوربختانه از دیگر زبان‌های ایرانی باستان مانند زبان پارسی باستان، مادی و سکایی سروده‌ای بجای نمانده است (از هزاره سوم پیش از میلاد تا پایان شاهنشاهی هخامنشی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد).


شعر در زبان‌های ایرانی میانه:
زبان‌های ایرانی میانه دربرگیرنده زبان‌های ایرانی از زمان فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی (۳۳۰ پ.م) تا پایان شاهنشاهی ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی می‌باشد که خود به دو دسته زبان‌های ایرانی میانه باختری (پارتی و پارسیگ) و زبان‌های ایرانی میانه خاوری (سُغدی، خوارزمی، بلخی و سَکایی) تقسیم می‌شوند. سروده‌هایی که از زبان‌های ایرانی میانه بجای مانده به شرح زیر می‌باشد:
از زبان پارتی (پهلوی اشکانی) در روزگار شاهنشاهی اشکانی منظومه‌هایی مانند یادگار زریران و درخت آسوریک در دسترس است.
از زبان پارسیگ (پهلوی ساسانی) در روزگار شاهنشاهی ساسانی منظومه‌هایی مانند جاماسب‌نامه، خَدای‌نامه، ترانه‌های خسروانی، سروده‌های مانی (در زبان سغدی و پارسیگ) و چند سروده پراکنده در دسترس است. همچنین چند سروده به گویش دری از روزگار شاهنشاهی ساسانی بجای مانده مانند سروده‌ای که باربد برای خسرو پرویز سروده اما یک بند آن از بین رفته است:
کِیسَر ماه مانَد و خاگان خُرشید
؟
آن منْ‌خدای اَبْر مانَد کامغاران
که خواهد ماه پوشد که خواهد خُرشید

و یا سرود کَرْکُوی که در آتشکده کرکوی یافت شده است:
فُرُخته باذا روش
خُنیده گرشسپ هوش

همی پر است از جوش
اَنوش کن می اَنوش

دوست بَذا آگوش
بآفرین نهاده گوش

همیشه نیکی کوش
که دی گذشت و دوش

شاها خدایگانا بآفرین شاهی


چامه کهن پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به گونه کنونی دیرینگی بیش از ۱۱۰۰ سال دارد. این گونه شعر کاملاً موزون بوده و وزن آن بر پایهٔ ساختاری است که عروض (وزن شعر فارسی) نام دارد. ساختار اوزان عروضی بر پایهٔ طول هجاهاست. هر مصراع به قالب‌هایی تقسیم می‌شود که هجاها باید در آن قالب‌ها قرار گیرند. تفاوت شعر هجایی با شعر عروضی در وجود همین قالب‌هاست که شعر هجایی در قالبی قرار نگرفته و بر اساس هجاهای مصراع ساخته می‌شود. همانگونه که گفته شد بیشتر سروده‌های پیش از حمله اعراب به ایران شعرهای هجایی هستند از اینرو بیشتر پژوهشگران اوزان عروضی در شعر فارسی را تحت تاثیر اوزان عروضی عرب و قالب شعر عربی می‌دانند اما محمدتقی بهار در پیشگفتار «مُجمَل‌ التواریخ و القصص» اشاره به دو شعر پهلوی با اوزان عروضی نموده که در این کتاب آمده است:
سارو جم کرد
بهمن کمربست

دارای دارا
گردهم آورد
ملک الشعرای بهار در ادامه می‌نویسد: ما با وزن این شعرها آشنایی داریم و آن، گونه‌ای از شعرهای قدیم است و این همان وزنی است که شعرهای کُردی تاکنون به همان وزن گفته می‌شود و قطعهٔ اورامان به خط پهلوی نیز به همان وزن است و این قطعهٔ اورامان بر ده هجا است که در هجای پنجم سکوت پیدا می‌شود. (فع لن، مف عولن، فع لن مف عولن) و در واژهٔ نخست به مناسبت درآمد آهنگ، یک هجا حذف شده‌است.
و شعر دومی که بهار به آن اشاره می‌کند:
بخور بانوی جهان
هزار سال نوروز و مهرگان
که به باور بهار این عبارت دو فرد شعر هجایی (برابر دو مصراع عروضی است)، به وزن هشت هجایی که از وزن‌های روایی (متداول) زمان کهن بوده و اصل آن چنین است:
بخوری بانوی جهان
هزار نوروز و مهرگان


شعر در زبان‌های ایرانی نو (فارسی نو):
زبان فارسی‌نو به واپسین گویش پارسی از زمان حمله اعراب به ایران در سال ۶۵۱ میلادی (۳۰ ه‍.ق) گفته می‌شود. اعراب پس از حمله به ایران همهٔ کتابخانه‌ها را آتش زدند و هر کتابی در خانه‌ها پیدا کردند سوزاندند تا هیچ یاد و نشانی از فرهنگ ایرانی و زبان پارسی برجای نماند. ابوریحان بیرونی در کتاب یادمان‌های مانده از سده‌های گذشته «آثار الباقیه عن القرون الخالیه» می‌نویسد: «قُتَیبَه بن مسلم سردار عرب هرکس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از تاریخ، علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی‌دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتاب‌هایشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آنکه رفته رفته مردم اُمی ماندند و از خط و کتابت بی‌بهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت». از اینرو به اجبار تا دو سده زبان رسمی ایران عربی بود تا اینکه یعقوب لیث صفاری بنیان‌گذار و نخستین پادشاه دودمان صفاریان زبان فارسی را زبان رسمی ایران اعلام کرد (۲۴۷ ه‍.ق) و از مرگ تدریجی آن جلوگیری نمود. یعقوب لیث دستور داد در کاخ او تنها به زبان فارسی سخن گفته شود و سخن گفتن به زبان عربی دارای مجازات بود زیرا نشان از چیرگی بیگانگان بر ایران داشت.

◆ در سده نخست هجری قمری تنها دو سروده از «دارای‌دخت» دختر دارای فرمانروای تخارستان در دسترس است و می‌توان او را نخستین زن شاعر ایرانی نامید که اشعارش بجای مانده است. پس از حمله اعراب به ایران گروهی از شاهزادگان و مردم ایران به چین و ژاپن مهاجرت کردند. در کتاب «نیهون‌شوکی» که دومین کتاب کهن تاریخ ژاپن است نوشته شده در سال‌های ۶۵۴ و ۶۵۷ میلادی دو گروه ایرانی از جمله «دارای» فرمانروای تخارستان همراه خانواده‌اش از «کُندوزِ تُخارستان» به ژاپن آمدند و مورد پیشواز امپراتریس کوگْیوکو و امپراتور تِنْمو قرار گرفتند. گِیْکْیُو اِیتُو ایران‌شناس ژاپنی طی پژوهشی در کهن‌ترین کتاب شعر ژاپن «مان‌یوشو» با دو شعر شماره ۱۶۰ و ۱۶۱ برخورد می‌کند که از نظر معنا و ساختار با سایر اشعار ناهمگون بود و نکته مهمتر وجود واژه اوستایی «مانسرَدَهمَ» به معنی پیام اندیشه انگیز در شعر بود که در زبان‌های ژاپنی و چینی کاملا بی‌معنا بود. او دریافت این دو سروده برگرفته از آموزه‌های زرتشت و باورهای ایرانی است و اشعار به شاهدخت ایرانی «دارای‌دخت» که سال ۶۶۰ میلادی (۴۰ ه‍.ق) در ژاپن متولد شد تعلق دارد.
سروده شماره ۱۶۰:
حتی آتش فروزان
پیام اندیشه انگیز نیکان را (مانسرَدَهمَ)
رباید و پنهان کند در انبان
آیا چنین نگویند؟

سروده شماره ۱۶۱:
ابر آبی رنگ
شاید بالاتر رود
همان ابری که
بر فراز کوه شمال
گسترده است
از ستارگان گذر کند، از ماه بگذرد
تا بالاترین آسمان.

◆ در سده دوم هجری قمری شعری منسوب به «عباس مَرْوَزی» در مدح مأمون عباسی توسط محمد عوفی بخاری بازگفت شده است و عوفی او را نخستین شاعر پارسی‌گوی نامیده است. اما پژوهشگران با نگرش به واژگان، ترکیب گفتار، سبک و سیاق بیان این ابیات، به درستی گفته عوفی در انتساب این شعر به شاعری از سدهٔ دوم ه‍.ق در روزگار خلافت عباسیان تردید و آن را ساختگی می‌دانند.
ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین
گسترانیده به جود و فضل در عالم بدین

مر خلافت را تو شایسته چو مردم دیده را
دین یزدان را تو بایسته چو رخ را هر دو عین

کس براین‌منوال پیش از من چنین شعری نگفت
مر زبان پارسی را هست با این نوع بین

لیک زان گفتم من این مدحت تو را تا این لغت
گیرد از مدح و ثنای حضرت تو زیب و زین

◆ در سده سوم هجری قمری نخستین حکومت مستقل ایرانی‌تبار پس از حمله اعراب به ایران یعنی دودمان طاهریان پایه‌گذاری شد (۲۰۶-۲۵۹ ه‍.ق). از دودمان طاهریان که خراجگزار عباسیان بودند هیچ نشان تاریخی در دست نیست که آیا قصد برانداختن زبان رسمی عربی و روی کار آوردن فارسی به عنوان زبان رسمی کشور داشته‌اند.

● حَنْظَلَه بادغیسی (؟-درگذشت ۲۱۹ ه‍.ق) از شاعران روزگار طاهریان است که دو قطعه از او بجای مانده و برخی او را نخستین شاعر پارسی‌گوی در اوزان عروض می‌دانند اگرچه این اشعار چنان پخته و رسا هستند که پذیرفتن آن‌ها به عنوان نخستین اشعار پارسی آسان نیست و بیشتر پژوهشگران به درستی آن تردید دارند:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
و شعر دیگری محمد عوفی بخاری به وی منسوب کرده‌است:
یارم سپند، گرچه بر آتش همی فکند
از بهر چشم، تا نرسد مر ورا گزند

او را سپند و آتش، ناید همی به کار
با روی همچو آتش و با خال چون سپند

● محمود وَراق هروی (؟-درگذشت ۲۲۱ ه‍.ق) از دیگر شاعران روزگار طاهریان است و دو بیت که به نظر قدیمی نمی‌باشد را به او نسبت داده‌اند که در درستی آن تردید وجود دارد:
نگارینا به نقد جانت ندهم
گرانی در بها، ارزانت ندهم

گرفتستم به‌جان دامانِ وصلت
دهم جان از کف و دامانت ندهم

● راتِبَه نیشابوری (۲۵۹-۳۰۵ ه‍.ق) کنیز محمود وراق هروی را نخستین زن شاعر پارسی‌گوی در روزگار طاهریان می‌شمارند اما هیچ شعری از او در دسترس نیست.

◆ دودمان صفاریان در (۲۴۷-۳۹۲ ه‍.ق) به دست یعقوب لیث صفاری که حامی جدی زبان فارسی و فرهنگ ایرانی بود بنیانگذاری شد. او را نخستین شهریار ایرانی احیاگر زبان پارسی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان می‌دانند. او از شاعران پارسی‌گوی پشتیبانی فراوان می‌کرد. اقدامات یعقوب لیث محرکی در سرودن شعر فارسی شد و آغاز سنتی گردید که سامانیان، پیشروان راستین رستاخیز ادبی ایران، آن را برگرفته و گسترش دادند.

● محمد بن وصیف سَگزی (زادروز و درگذشت نامعلوم) شاعر و نامه‌نگار یعقوب لیث صفاری بود و بیشتر پژوهشگران او را نخستین شاعر پارسی‌گوی در اوزان عروضی می‌دانند. پس از آنکه یعقوب لیث صفاری، در سال ٢۵۱ هجری قمری، خوارج را شکست داد، شاعران به رسم زمانه شعر به عربی در ستایش او سرودند. یعقوب گفت: «چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت». در این هنگام، محمد بن وصیف سگزی شعری به زبان فارسی در ستایش او سرود که بیشتر پژوهشگران آن را نخستین شعر فارسی در اوزان عروضی می‌دانند:
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام
بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام

ازلی خطی در لوح که ملکی بدهید
به ابی یوسف یعقوب بن اللیث همام

به لتام آمد رتبیل ولتی خورد به لنگ
لتره شد لشکر رتبیل و هبا گشت کنام

لمن الملک بخواندی تو امیرا به یقین
با قلیل‌الفیه کن زاد در آن لشکر کام

عمر عمار ترا خواست و زوگشت بری
تیغ تو کرد میانجی به میان دد و دام

عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی
در آکار تن او سر او باب طعام

● محمد بن مُخَلَد سَگزی (زادروز و درگذشت نامعلوم) نیز از نخستین شاعران پارسی‌گوی است. از وی شعری در ستایش یعقوب لیث صفاری (۲۴۷-۲۶۵ ه‍.ق) بجای مانده است:
جز تو نزاد حوّا و آدم نکشت
شیر نهادی به دل و بر مَنِشت

معجز پیغمبر مکی تویی
به کنش و به منش و به گُوِشت

فخر کند عمار روزی بزرگ
کوهدانم من که یعقوب کشت

● بَسام کُرد (زادروز و درگذشت نامعلوم) نیز از دیگر پیشگامان سرایش شعر به زبان پارسی است. بسام از خوارج سیستان بود و به یعقوب لیث صفاری (۲۴۷-۲۶۵ ه‍.ق) پناه آورده بود:
هر که نبود او به دل متهم
بر اثر دعوت تو کرد نعم

عمر ز عمار بدان شد بری
کاوی خلاف آرد، تا لاجرم

دید بلا بر تن و بر جان خویش
گشت به عالم تن او در الم

مکه حرم کرد عرب را خدای
عهد ترا کرد حرم در عجم

هر که درآمد همه باقی شدند
باز فنا شد که ندید این حرم

● فیروز مَشرِقی (زادروز و درگذشت نامعلوم) شاعر روزگار عَمرو لیث صفاری (۲۶۵-۲۸۷ ه‍.ق) نیز جز پیشگامان شعر پارسی است:
مرغی است خدنگ او عجب دیدی
مرغی که شکار او همه جانا

داده پر خویش کرکسش هدیه
تا بچه ش را برد به مهمانا

یکی همچون پرن بر اوج خورشید
یکی چون شایورد از گرد مهتاب

● ابوسُلَیک گرگانی (زادروز و درگذشت نامعلوم) از شاعران همدوره عَمرو ابن لیث صفاری (۲۶۵-۲۸۷ ه‍.ق) است که سروده‌های ‌زیر از اوست:
خون خود را گر بریزی بر زمین
به که آب روی ریزی در کنار

بت‌پرستنده به از مردم‌پرست
پند گیر و کار بند و گوش دار

بمژه دل ز من بدزدیدی
ای به لب قاضی و به مژگان دزد

مزد خواهی که دل ز من بردی
این شگفتی که دید، دزد بمزد!

◆ ایجاد دودمان سامانیان (۲۶۱-۳۹۵ ه‍.ق) منجر به بازسازی هویت و فرهنگ ایرانی و رشد زبان پارسی شد. در زمان سامانیان زبان فارسی‌نو گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده است، فارسی‌نو به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژه‌های عربی به آن راه یافت.

● ابوحَفص سُغدی (زادروز و درگذشت نامعلوم) موسیقی‌دان، پدیدآورنده سازِ شهرود، نویسنده نخستین واژه‌نامه پارسی و از نخستین شاعران پارسی‌گوی است که در پایان سده سوم و آغاز سده چهارم در روزگار سامانیان زندگی می‌کرد. برخی او را سراینده نخسین شعر پارسی در اوزان عروضی در حدود سال ۳۰۰ ه‍.ق با شعر آهوی کوهی دانسته‌اند:

آهوی کوهی در دشت چگونه دَوَذا
او ندارد یار بی یار چگونه بُوَذا

آهوی کوهی چگونه می­‌تواند در دشت [که جای او نیست] بدود، او که یار ندارد چگونه می‌­تواند زنده باشد.
نگریستنی‌ست که نخستین شعری که از دورانِ نوزایی فارسی بجای مانده است، دربارهٔ تنهایی و بیگانگی است! شاید ابوحَفص سغدی خواسته باشد احساسش را نسبت به استعمار اعراب و زبان بیگانه بیان کند؟ به هر روی، برخی زبان را خانهٔ وجود می‌دانند. هایدگر می‌گفت انسان فقط در خانهٔ زبان می‌تواند وجود خود را نشان دهد. بنابراین طبیعی است که وقتی خانه مال خود او نبود برایش احساس بیگانگی ایجاد کند.

● مسعودی مَروَزی (زادروز و درگذشت نامعلوم) سراینده نخستین شاهنامه منظوم فارسی است که در پایان سده سوم و آغاز سده چهارم در روزگار سامانیان زندگی می‌کرد. شوربختانه از شاهنامه او تنها این سه بیت بجای مانده است:
نخستین کیومرث آمذ به شاهی
کرفتش به کیتی درون پیشگاهی

چو سی سالی به کیتی باذشا بوذ
کی فرمانش به هر جایی روا بوذ

سپری شذ نشان خسروانا
چو کام خویش راندند در جهانا

● شهید بلخی (؟-درگذشت ۳۲۵ ه‍.ق) فیلسوف و شاعر پارسی‌گوی در روزگار سامانیان بوده است. اشعار وی مورد ستایش شاعران پس از او بوده و آن را همپایه اشعار رودکی دانسته‌اند:
اگر غم را چو آتش دود بودی
جهان تاریک ماندی جاودانه

درین گیتی سراسر گر بگردی
خردمندی نیابی شادمانه

● رودکی (۲۴۴-۳۲۹ ه‍.ق) را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند چونکه تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشته است و کیفیت اشعار او آغازگر راه پیشرفت ادبیات فارسی بوده است. او شعر فارسی را از پیروی از شعر عربی جدا کرد و اوزان و قالب‌های جدید فارسی را پدید آورد. برخی پژوهشگران چون ریچارد فِرای بر این باورند که رودکی در تغییر خط ایران از دبیره پهلوی به عربی در روزگار سامانیان نقش داشته است. از تمام آثار رودکی که گفته می‌شود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت بوده‌، تنها ۱۰۴۷ بیت بجای مانده است که دربرگیرنده چند قصیده، غزل، مثنوی، رباعی و شماری بیت پراکنده است.


پی‌نوشت ۱: شفیعی کدکنی شعر «آهوی کوهی» ابوحفص سغدی را نخستین شعر فارسی دانسته است و با سرودن شعر «هزارهٔ دوم آهوی کوهی» در هزارمین سال سرایش «آهوی کوهی» به نخستین شعر پارسی اشاره کرده است و با نوآوری شعر خود را به نخستین شعر پارسی و ادبیات کهن و باستانی ایران در ژرفای تاریخ پیوند زده است که خود کنایه‌ای‌ست بر پیوستگی شعر فارسی که اکنون وارد هزارهٔ دوم شده است.

پی‌نوشت ۲: صادق هدایت شعر «آهوی کوهی» را نخستین شعر فارسی دانسته است اما گمان برده بهرام گور سراینده آن بوده است او نگاره آهوی کوهی را برای این شعر در ۲۴ مهر ۱۳۰۷ در پاریس کشیده است.

پی‌نوشت ۳: دوذا و بوذا به شکل ذال معجم (دودا و بودا) نوشته شده‌اند.

ابوحفص سغدی

۱۴۰۰/۱۲/۱۵

تصویری صلح آمیز و بشردوستانه حکاکی شده در تمام تخت جمشید

تصویری صلح آمیز و بشردوستانه حکاکی شده در تمام تخت جمشید

این سنگ‌نگاره زیباترین و با مفهوم‌ترین تصویر حکاکی شده در تمام تخت جمشید است. در این تصویر بزرگزاده پارسی در مقابل بزرگزاده مادی ایستاده است. دست راست مرد هخامشی بر روی شمشیرش قرار دارد. گویی می‌خواهد بگوید که قصد استفاده از سلاح را ندارد. با دست دیگر دو انگشت (و نه مچ) مرد مادی را به نشانه دوستی گرفته است. مرد مادی در مقابل یک شاخه گل نیلوفر آبی (لوتوس) به مرد هخامنشی هدیه می‌دهد. اطراف این سنگ‌نگاره با لوتوس‌های شکفته زینت شده است.
این پیشنهاد، یعنی استفاده از گل به جای سلاح، تصویری صلح آمیز و بشردوستانه است. در تمام پارسه هرگز نبرد انسان با انسان به چشم نمی‌خورد و تصویر جنگ به مبارزه با دیوها خلاصه می‌شود.

تخت جمشید آپادانا سربازان ماد و پارسی هخامنشیان

۱۳۹۷/۰۵/۰۸

جشنهای ایران باستان و جشنهای ملی ایرانیان عظمت ایران شب یلدا

جشنهای ایران باستان و جشنهای ملی ایرانیان عظمت ایران شب یلدا

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر
زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر

شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق
رخ معشوقه و مدهوشی دلداده عشق

در شب زادروز میترا، ایزد مهر بر آن شویم همانند پیشینیان اهریمن درونمان را درهم شکسته تا روشنایی مهر و دوستی در دلمان جوانه زند و تخم عشق و دوستی بلندترین شب سال را پرفروغ کند. شب چله زادروز ایزد مهر و مهرورزی خجسته باد.

شب چله شب یلدا چله بزرگ

یکی از دلایل عظمت تمدن ایران باستان وجود جشن‌های بزرگ ملی است که نظیر آنها را در میان ملت‌های دیگر کمتر می‌توان یافت. جشن نتیجه آسایش و به عبارت دیگر حُسنِ تدبیر در امور اجتماعی و فردی و بالنّتیجه نشانه بزرگی کمالِ تمدنِ یک قوم است، بنابراین اگر هیچ‌گونه دلیلی برای نمایاندن کمال معنوی و مادی ایران باستان در میان نبود، همین یک دلیل می‌توانست ما را به حقایق انکار‌ناپذیری راهنمایی کند، زیرا بسیار واضح است که تا اندیشه آدمی از بند سختی‌های زندگی نرهد و دل را خلوتگاهِ مهر و آسایش نیابد، هیچ‌گاه نوشخندی بر لب نتواند داشت، و دست‌افشانی و پای‌کوبی که مظهرِ بارز شادمانی و نشاط است، از سرور وی حکایت نخواهد کرد، و جشن وصالی چنانکه سعدی گفت، علی رغم دشمن تنگدستی و سختی فراهم نخواهد گشت.

امشب به راستی شبِ ما روزِ روشن است
عیدِ وصالِ دوست علی رغم دشمن است

در آیین زرتشت و میان ایرانیان قدیم بیش از همه مذاهب و ملل به جشن‌ها توجه شده است و از میان این جشن‌ها برخی تنها مذهبی و برخی هم مذهبی و هم ملی بوده‌اند.

ابراهیم پورداوود، مجله ایرانشناسی، نشریه دوم، بهمن ۱۳۲۴ خورشیدی

ایزد مهر میترا طاق بستان تاجگذاری اردشیر دوم

تندیس میترا یا مهر که پیکان‌های نوری همچون خورشید از سر او در همه سمت‌ها پراکنده شده، شاخه‌ای از گیاهان به نام «برسم» را در دست گرفته است و بر روی گل نیلوفری ایستاده است.

ابراهیم پورداوود

۱۳۹۶/۰۹/۳۰

هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد مگر آنکه از درون طاق کسری

هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد مگر آنکه از درون طاق کسری

هیچ تمدنی از بیرون مغلوب نخواهد شد مگر آنکه از درون نابود شده باشد.

ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد سوم: قیصر و مسیح (۱۹۴۴)

A great civilization is not conquered from without until it has destroyed itself within.

Will Durant, The Story of Civilization, Vol 3 Caesar and Christ (1944)

ایوان خسرو یا طاق کسری برجسته‌ترین یادگار شاهنشاهی ساسانی است که در تیسفون پایتخت ساسانیان [۳۷ کیلومتری جنوب بغداد] در کناره خاوری رود دجله قرار گرفته است. کاخ تیسفون و به ویژه ایوان باشکوه آن در زمان ساسانیان جایگاه برگزاری دیدارهای مهم، بارهمگانی و همچنین جایگاه برگزاری جشن‌های سنتی مانند نوروز در پیشگاه شاهنشاه ساسانی بوده است. بارهمگانی یا بارعام آیینی بود که مردم با شاه دیدار داشتند، برای بار یافتن باید از پیش درخواست می‌شد که به این کار بارخواهی گفته می‌شد و شخصی که درخواستش پذیرفته شده بود باریاب نامیده می‌شد.

بار عام بارعام بارهمگانی در طاق کسری

ایوان اصلی این کاخ بلندترین ایوان خشتی ساخته شده به دست انسان می‌باشد. این کاخ به دستور خسرو انوشیروان یا شاید شاپور یکم ساخته شده است. در زمان یورش عرب‌ها به ایران این کاخ در سال ۶۳۷ میلادی به تاراج و چپاول رفت سپس چندگاهی به عنوان مسجد استفاده شد و پس از آن کم‌کم رها گشت تا اینکه در سال ۷۶۳ میلادی ابوجعفر منصور خلیفه دوم عباسی به پیشنهاد ابوایوب موریانی وزیر ایرانی‌اش کوشید تا آن را ویران کند و از سازه‌های آن بنایی در بغداد بسازند اما چونکه ویران کردن آن هزینه و زمان زیادی به بار آورد از نابودی همه آن ناتوان ماند، در سال ۹۰۲ میلادی مکتفی خلیفه هفدهم عباسی سازه‌ها و آجرهای بجای مانده از ایوان خسرو را درآورد تا در ساخت کاخ تاج بغداد استفاده کند، با اینکه در دوران فرمانروایی عرب‌ها به ویژه عباسیان کوشش فراوان در ویران کردن این کاخ نمودند و ایوان خسرو آسیب‌های سهمگینی دیده است اما از نابودی کامل آن ناکام ماندند.

ایوان خسرو یا طاق کسری یا ایوان مدائن

ایوان خسرو برای نمایش فر و شکوه ساخته شده تا نشانگر توان و دارایی باشد و فرستادگان کشورهای دیگر را هاج و واج سازد و به فرمانروایان دست نشانده سرکش هشدار دهد که این کشور توان درهم شکستن هر مبارزه‌ای را دارد. نمای باقیمانده که ایوان بزرگی رو به خاور در کانون آن قرار دارد یک سوی میانسرای پهناور را که بازمانده آن از بین رفته تشکیل داده است. در برابر این ایوان، ایوان بزرگ دیگری رو به باختر قرار داشت که تنها نشانه‌های آن بر روی زمین به چشم می‌خورد. ایوان بزرگ ۲۵ متر پهنا و ۴۳ متر ژرفا دارد و بلندای ایوان به ۳۰ متر می‌رسد که در گونه خود شگفت‌انگیز است.

در گذشته ایوان آن را یک پرده سنگین زر بافت می‌پوشاند که بلندای افراشته و فضای نقش‌های گوناگون آن گویای دارایی فراوان بود. دیواره‌های اندرونی ایوان خسرو آذین‌های فراوان داشت و در دیوار نگاره‌هایی از صحنه‌های شکار وجود داشته است و با استفاده از مرمر رنگی و موزائیک‌های شیشه‌ای که صحنه‌های نبرد مانند صحنه‌ای که خسرو را سوار بر اسبی زرد در دورگیری انطاکیه نشان می‌دهد آذین شده بود. در بام تالار پرشکوه ایوان برج‌های دوازده‌گانه را با ستاره‌های زرین مجسم ساخته بودند و دوازده ستون مرمر در میانسرای روبروی ایوان وجود داشته است.
کف‌ها را با استفاده از صفحات مرمر ضخیم که با قالی‌های ابریشمی دارای نگارهای باغ، درخت و جوی‌های آب فرش شده بود پوشانده بودند. تخت زر را در انتهای ایوان بزرگ و پشت پرده‌ای قرار داده بودند و تنها هنگامیکه شاهنشاه آماده بار دادن و دیدار با مردم بود به کنار می‌زدند. فرش بهارستان که باغ‌های بهشت را نشان می‌داد در ایوان خسرو پهن شده بود و دارای ۱۴۰ متر درازا و ۲۷ متر پهنا بوده است در بافت این فرش از ابریشم، زر، نقره و گوهرانی چون زمرد و مروارید استفاده شده بود که در زمان یورش عرب‌ها تکه‌تکه و به عربستان ترابرد شد.

ایوان خسرو طاق کسری تاق کسری ایوان مدائن در تیسفون

همیشه زیبایی و شکوه این کاخ مورد توجه و شگفتی شاعران، جهانگردان و تاریخ‌نگاران بوده است. بُحْتُری شاعر سرشناس عرب قصیده سینیه را به زبان عربی در ستایش ایوان خسرو سروده است او می‌گوید: «ایوان از شگفتی بنا پنداری شکافی است در پهلوی کوهی، کوهی رفیع است که کنگره‌هایش بر قلل رضوی و قدس مشرف است، کسی نداند که آدمی آن را برای آرامگاه جنیان ساخته است، یا جنیان آن را برای آدمی ساخته است».

کاخ تیسفون ایوان کسری کوشک اسپید کاخ سفید

در زمان ساخت ایوان خسرو به خسرو انوشیروان گزارش دادند که برای پیشبرد کار برخی از خانه‌ها را باید ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد، اما در این میان پیرزنی هست که در خانه‌ایی گلی و کوچکی زندگی می‌کند و با اینکه ما پیشنهاد دادیم خانه‌اش را چند برابر بهای واقعی‌اش از او خریداری کنیم باز نمی‌پذیرد آن را بفروشد چه باید کرد؟ انوشیروان گفت: از من نپرسید که چه باید کرد، خودتان بروید و برپایه دادگری با او رفتار کنید.

کسانی که از ویرانه‌های کاخ دیدن کردن حتما دیوار اصلی کاخ را دیده‌اند که در نقطه‌ای خاص به شکل عجیبی کج شده و پس از طی کردن مسیری اندک باز در خطی راست به جلو رفته است. این نقطه از دیوار همان جایست که خانه پیرزن بود و بنای کاخ را کج ساختند تا خانه‌اش ویران نشود و تا روزی هم که زنده بود همسایه دیوار به دیوار پادشاه ماند. از آن زمان هزاران سال گذشته است اما دیوار کج کاخ خسرو باقی مانده است تا نشانه جوانمردی ایرانیان و دادگری انوشیروان دادگر باشد.
این گفتار پرآوازه از انوشیروان دادگر است که یکی از بزرگان با دیدن این کجی در کاخ به انوشیروان گفت: این کجی از بهر چیست؟
انوشیروان گفت: این کجی از راستی ماست.

کاخ کسری کاخ سفید کوشک اسپید

هیچ تمدنی به وسیله بیگانگان از بیرون فتح نمی‌شود مگر آنکه ابتدا خود را از درون تخریب کرده باشد.

ویل دورانت

۱۳۹۱/۱۰/۲۳

زنها جنگ را شروع میکنند و مرد تائیس اسکندر آتش زدن تخت جمشید

زنها جنگ را شروع میکنند و مرد تائیس اسکندر آتش زدن تخت جمشید

زن‌ها جنگ را شروع می‌کنند و مردها آن را ادامه می‌دهند!

ارنست همینگوی

«تائیس» Thais یک روسپی یونانی بود که در لشکرکشی‌های اسکندر با او همراهی می‌کرد. عمده شهرت او به‌ واسطه نقشش در تحریک و تشویق اسکندر در واقعه به آتش کشیدن تخت جمشید است.
دیودور گوید: اسکندر جشن فتوحات خود را گرفته قربانی‌ها برای خدایان کرد و ضیافت‌های درخشان داد. زنان روسپی یونانی در این جشن حضور داشتند و به لهو و لعب مشغول بودند. در این وقت، که همه سرگرم می‌گساری بودند و صدای عربده‌های مستی در اطراف پیچیده بوده یکی از زنان مزبور، که «تائیس» نام داشت و در آتیک یونان تولد یافته بود، گفت یکی از مهمترین کارهای اسکندر در آسیا که باعث فخر و نام نیکش خواهد بود این است، که با من و رفقایم براه افتاده قصر را آتش زند و در یک لحظه بدست زنان این آثار نامی و معروف پارسی‌ها را نیست و نابود کند.

تائیس
این سخن در مغز جوانان، که به اداره کردن خود قادر نبودند و شدیداً مست بودن، اثر غریبی کرد یکی از آنها فریاد زد، من پیش‌آهنگ این کار خواهم شد، مشعل‌ها را باید روشن کرد! دیگران دست زده فریاد برآوردند که فقط اسکندر لایق این کار پر افتخار است اسکندر که به شدت مست بود برخاست و روانه شد و تمام مدعوین از تالار قصر خارج گشته به «باکوس » (خداوند شراب به عقیده یونانی‌ها) وعده کردند که به شکرانه پیروزی رقصی برای او بکنند. پس از آن فوراً مشعل‌های زیاد حاضر کردند و اسکندر مشعلی بدست گرفته در سر این جماعت مست، که رهبرش تائیس بوده قرار گرفت. حرکت دسته با آوازهای زنان روسپی و نغمات نی شروع شد اول اسکندر و بعد از او تائیس مشعل‌هائی در قصر انداختند و دیگران از آن‌ها پیروی کردند و چیزی نگذشت که تمام قصر یک پارچه آتش شد.

اسکندر مقدونی و تائیس

تائیس که منجر به نابودی کاخ‌های تخت جمشید شد

۱۳۸۹/۱۱/۲۸

سنگ نگاره پیشکش آوران هدیه آورندگان تخت جمشید صلح ملل

سنگ نگاره پیشکش آوران تخت جمشید

در سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید هیچکس را نمی‌توان در حالت خضوع یا سرافکنده دید و نمایندگان ملل نه به عنوان شکست خوردگان یا برده بلکه همه به‌طور یکسان عضو جامعه بزرگ جهانی هستند و همه ملل از مادها تا هندی‌ها، تونسی‌ها، آفریقایی‌ها و یونانیان همه به صورت شخصیت مستقل و متکی به خود نقش شده‌اند.
در سنگ‌نگارهای تخت‌جمشید فاصله هر ملت به وسیله یک درخت سرو، که درخت مقدس می‌باشد، جدا شده‌است. درجه‌بندی نمایندگان ملل بر پایه فرهنگ و سابقه یا دوری و نزدیکی آنهاست مانند مادها، ایلامی‌ها، خوزی‌ها، بابلی‌ها، آشوریان و ... راهنمای ملل، پارسی و مادی یا ایلامی است که دست در دست ملل دیگر جهت راهنمایی مهمانان مشخص شده‌است و مردم همه ملل آزاد بودند تا از لباس، فرهنگ و زبان خود استفاده نمایند در صف نمایندگان و در کل تخت جمشید هیچکس سوار بر اسب نیست، هیچگونه سعی در برتر نشان دادن یا تفاخر پارسی‌ها نسبت به ملل دیگر را نمی‌توان دید.
در تصاویر حکاکی شده بر سنگ‌های تخت جمشید:
هیچکس عصبانی نیست!
هیچکس سوار اسب نیست!
هیچکس را در حال تعظیم نمی‌بینید!
در بین این صدها پیکر تراشیده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد!
اینها اصالت ما هستند:
مهربانی، خوشرویی، قدرت، احترام، ادب و نجابت

سنگ‌نگاره پیشکش‌آوران تخت جمشید

۱۳۸۸/۰۸/۰۷