شکل مرگها در میان گونه گونه مرگ ها مرگ برگها مرگ شعله ها

شکل مرگها در میان گونه گونه مرگ ها مرگ برگها مرگ شعله ها

در میان گونه گونه مرگ‌ها
تلخ‌تر مرگی‌ست، مرگ برگ‌ها
زان که در هنگامه‌ی اوج و هبوط
تلخی مرگ‌ست با شرم سقوط

وز دگر سو، خوش‌ترین مرگ جهان،
ـــ زانچه بینی، آشکارا و نهان ـــ
رو به بالا و ز پستی‌ها رها
خوش‌ترین مرگی‌ست، مرگ شعله‌ها...

محمدرضا شفیعی کدکنی «م. سرشک»، هزاره‌ی دوم آهوی کوهی، دفتر شعر ستاره‌ی دنباله‌دار، ۱۳۷۶
شکل مرگ‌ها 

محمدرضا شفیعی کدکنی

۱۳۸۷/۰۷/۲۸

میخواستم چشمهای ترا ببوسم تو نبودی باران بود هوای تو کردم

میخواستم چشمهای ترا ببوسم تو نبودی باران بود هوای تو کردم

می‌خواستم چشم‌های تو را ببوسم
تو نبودی، باران بود
رو به آسمانِ بلندِ پُر گفت‌وگو گفتم:
ـــ تو ندیدیش ...؟!

و چیزی، صدایی ...
صدایی شبیهِ صدای آدمی آمد،
گفت: نامش را بگو تا جست‌وجو کنیم!
نفهمیدم چه شد که باز
یکهو و بی‌هوا، هوای تو کردم،
دیدم دارد ترانه‌ای به یادم می‌آید.
گفتم: شوخی کردم به خدا!
می‌خواستم صورتم را از لمسِ لذیذِ باران
فقط خیسِ گریه شود،
ورنه کدام چشم
کدام بوسه
کدام گفت‌وگو ...؟!
من هرگز هیچ میلی
به پنهان کردنِ کلماتِ بی‌رویا نداشته‌ام!

سید علی صالحی، ساده بودم، تو نبودی، باران بود

سید علی صالحی

۱۳۸۷/۰۷/۲۵

دو گرگ داستان دو گرگ پدربزرگ میگوید گرگهای درون سرخپوست پیر

دو گرگ داستان دو گرگ پدربزرگ میگوید گرگهای درون سرخپوست پیر

سرخ‌پوست پیر در حال آموزش زندگی به نوه‌ی خود بود. او به پسر گفت: «درونم یک نبرد در جریان است. این یک نبرد وحشتناک بین دو گرگ است. یکی گرگ اهریمن است ـــ او خشم، حسادت، اندوه، پشیمانی، طمع، تکبر، ترحم به خود، گناه، کینه، حقارت، دروغ، غرور کاذب، برتری و منیت است.»
او ادامه داد: «گرگ دیگر خوب است ـــ او شادی، صلح، عشق، امید، آرامش، فروتنی، مهربانی، نیکوکاری، همدلی، بخشش، راستی، دلسوزی و ایمان است. همان نبرد در درون شما و در درون هر فرد دیگری نیز جریان دارد.»
نوه یک دقیقه در مورد آن فکر کرد و سپس از پدربزرگش پرسید: «کدام گرگ پیروز می‌شود؟»
سرخ‌پوست پیر به سادگی پاسخ داد: «همانی که تو به آن غذا می‌دهی.»

افسانه چروکی (چروکی نام یکی از پنج قبیله متمدن سرخ‌پوست آمریکا است)

گرگ‌ها می‌توانند تصویری از صداهایی باشند که در درونمان داریم. به یاد داشته باشید که بیشتر زندگی خود را در ذهن خود می‌گذرانید، با تغذیه ذهن خود با افکار مثبت مطمئن شوید که مکان خوبی برای بودن است! در حال حاضر به کدام گرگ غذا می‌دهید؟

An old Cherokee is teaching his grandson about life. “A fight is going on inside me,” he said to the boy. “It is a terrible fight and it is between two wolves. One is evil – he is anger, envy, sorrow, regret, greed, arrogance, self-pity, guilt, resentment, inferiority, lies, false pride, superiority, and ego.”
He continued, “The other is good – he is joy, peace, love, hope, serenity, humility, kindness, benevolence, empathy, generosity, truth, compassion, and faith. The same fight is going on inside you – and inside every other person, too.”
The grandson thought about it for a minute and then asked his grandfather, “Which wolf will win?”
The old Cherokee simply replied, “The one you feed.”

A Cherokee Legend

The wolves could be a picture of the voices we have inside us. Remember that you spend most of your life inside your head, – make sure it is a good place to be by feeding your mind with positive thoughts! Which wolf are you feeding right now?

۱۳۸۷/۰۷/۲۰

شب از شبهای پاییزیست ملول و خسته دل شهرام ناظری پرستار اخوان ثالث

شب از شبهای پاییزیست ملول و خسته دل شهرام ناظری پرستار اخوان ثالث

شب از شب‌های پاییزی‌ست.
از آن همدرد و با من مهربان شب‌های شک آور،
ملول و خسته دل، گریان و طولانی.
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد،
و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی.
و اینک (خیره در من مهربان) بینم
که دست سرد و خیسش را
چو بالشتی سیه زیر سرم ـــ بالین سوداها ـــ گذارد شب
من این می‌گویم و دنباله دارد شب.

خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوشیده پیشاپیش، دل بر کنده از بیمار،
نشسته در کنارم، اشک بارد شب.
من این می‌گویم و دنباله دارد شب.

مهدی اخوان ثالث (م. امید)، از این اوستا، تهران آبان ۱۳۴۱

روخوانی پرستار از مهدی اخوان ثالث

تصنیف شب از شب‌های پاییزی از شهرام ناظری در آلبوم امیرکبیر با آهنگسازی و تنظیم پژمان طاهری


مهدی اخوان ثالث شعر پرستار را پیشکش به دوستش حسین رازی نموده است. همچنین در سرآغاز شعر پرستار شعر عربی زیر را آورده است:

اقول و اللیل فی امتداد
و ادمع الغیث فی انسفاح

اظن لیلی بغیر شک
قد بات یبکی علی الصباح

لاادری

مهدی اخوان ثالث

شهرام ناظری

آهنگ

۱۳۸۷/۰۷/۱۶

ساده رنگ آسمان آبیتر آب آبیتر زندگانی سیبی است دانه های انار

ساده رنگ آسمان آبیتر آب آبیتر زندگانی سیبی است دانه های انار

آسمان، آبی‌تر،
آب، آبی‌تر.
من در ایوانم، رعنا سر حوض.

رخت می‌شوید رعنا.
برگ‌ها می‌ریزد.
مادرم صبحی می‌گفت:‌ موسم دلگیری است.
من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست.

زن همسایه در پنجره‌اش، تور می‌بافد، می‌خواند.
من «ودا» می‌خوانم، گاهی نیز
طرح می‌ریزم سنگی، مرغی، ابری.

آفتابی یکدست.
سارها آمده‌اند.
تازه لادن‌ها پیدا شده‌اند.
من اناری را، می‌کنم دانه، به دل می‌گویم:
خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود.
می‌پرد در چشمم آب انار: اشک می‌ریزم.
مادرم می‌خندد.
رعنا هم.

سهراب سپهری، حجم سبز

روخوانی ساده رنگ از خسرو شکیبایی در آلبوم صدای پای آب با تنظیم مجتبی معظمی

انار ساده رنگ سهراب سپهری

سهراب سپهری

خسرو شکیبایی

آهنگ

۱۳۸۷/۰۷/۱۵

مرگ خانواده بر اثر مسمومیت ناشی از خوردن پس مانده های غذایی

مرگ خانواده بر اثر مسمومیت ناشی از خوردن پس مانده های غذایی

زن گفت: «نگذارشون بیرون تا وقتی ماشین میاد. باز این لعنتی‌ها پارش می‌کنن و بوی گندشون کوچه رو ور می‌داره!»
مرد قبل از گره زدن پلاستیک روی آشغال‌ها سم ریخت و گفت:
«دیگه کارشون تمومه، فردا باید جنازه‌هاشون رو شهرداری گوشه و کنار خیابون جمع کنه»
و کیسه زباله را بیرون برد...
فردا روزنامه‌ها تیتر زدند:
«مرگ خانواده پنج نفره بر اثر مسمومیت ناشی از خوردن پس مانده‌های غذایی».

۱۳۸۷/۰۷/۱۵

یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب شهیدای شهر شبانه فرهاد شاملو

یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب شهیدای شهر شبانه فرهاد شاملو

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می‌بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبا
پشت بیشه‌ها
یه پری میاد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونه می‌کنه
موی پریشون

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می‌بره
ته اون دره
اونجا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پر امید
می‌کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه‌ش
سر یه شاخه‌ش
بشه آویزون

ترانه شبانه شهیدای شهر فرهاد مهراد آلبوم جمعه

یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می‌بره
از توی زندون
مث شب پره
با خودش بیرون
می‌بره اونجا
که شب سیاه
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می‌کشن
تو خیابونا
سر میدونا
عمو یادگار
مرد کینه‌دار
مستی یا هشیار؟
خوابی یا بیدار؟

مستیم و هشیار
شهیدای شهر
خوابیم و بیدار
شهیدای شهر
آخرش یه شب
ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد میشه خندون
یه شب ماه میاد...

احمد شاملو (الف. بامداد)

شبانه یه شب مهتاب هوای تازه احمد شاملو


ترانه شبانه ۲ (شهیدای شهر) از فرهاد مهراد در آلبوم جمعه با آهنگسازی و تنظیم اسفندیار منفردزاده

احمد شاملو

فرهاد مهراد

آهنگ

۱۳۸۷/۰۷/۱۴

هفت گناه اجتماعی هفت خطر تهدید کننده فضیلت انسان گاندی هفت مورد

هفت گناه اجتماعی هفت خطر تهدید کننده فضیلت انسان گاندی هفت مورد

هفت گناه اجتماعی یا هفت خطر تهدید کننده فضیلت انسانی از دیدگاه مهاتما گاندی عبارتند از:
۱. ثروت بدون کوشش
۲. لذت بدون وجدان
۳. دانش بدون شخصیت
۴. تجارت بدون اخلاقیات
۵. علم بدون انسانیت
۶. عبادت بدون فداکاری
۷. سیاست بدون اصول

گاندی هفت خطر برای فضیلت انسانی نوشت که به عنوان هفت گناه اجتماعی یا هفت اشتباه بزرگ نیز شناخته می‌شود از دیدگاه او این هفت مورد بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند. هفت گناه اجتماعی فهرستی است که مهانداس کارامچاند گاندی در هفته‌نامه خود یعنی هندجوان در ۲۲ اکتبر ۱۹۲۵ منتشر کرد. بعداً او همین فهرست را روی یک تکه کاغذ نوشت و کمی پیش از ترورش به نوه‌اش آرون گاندی در آخرین روز با هم بودنشان داد. این فهرست هفت روش زندگی را نشان می‌دهد که می‌تواند خوشبختی شما و اطرافیانتان را تهدید کند. داشتن شخصیت و فضیلت کار آسانی نیست، اما در نهایت انسان خوب بودن به نفع همه از جمله خود شماست.

۱۰ مهر زادروز و بزرگداشت مهاتما گاندی گرامی‌باد

مهاتما گاندی

Seven Social Sins or Seven Dangers of Human Virtue by Mahatma Gandhi:
1. Wealth without work
2. Pleasure without conscience
3. Knowledge without character
4. Commerce without morality
5. Science without humanity
6. Worship without sacrifice
7. Politics without principle

Gandhi wrote about Seven Dangers to Human Virtue, also known as the Seven Social Sins or Seven Blunders. They were published in his weekly newspaper, Young India, on October 22, 1925. The list represents seven ways of living that are bound to undermine your well being and the well being of those around you. Being a person of character and virtue is not easy, but ultimately being a good human being benefits everyone, including yourself.

مهاتما گاندی

۱۳۸۷/۰۷/۱۰

زمانه ما - علم بهتر است یا ثروت روزگاریست که شیطان فریاد میزند

علم بهتر است یا ثروت؟ باور کن هیچکدام! فقط ذره‌ای معرفت.

امروز هوا گرفته، دل‌‌ها سرد است گلواژه‌ی نابِ شعرِ شاعر درد است در خانه‌ی خالی‌ از رضایت سر کن چون کوچه پر از رهگذره نامرد است.

دوباره سیب بچین حوا! من خسته‌ام... بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند روزگاریست که شیطان فریاد می‌زند: «آدمی پیدا کنید، سجده خواهم کرد...!»

صبر کن سهراب! گفته بودی قایقی خواهی ساخت قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم....

نهنگی برای خودکشی به ساحل زد... کمی آنطرف‌تر... انسانی به دریا

گذشت آنوقت‌هایی که مردم همدیگر را دور می‌زدند، حالا از روی هم رد می‌شوند.

مهربانیم را چنان گریاندند که بوی نا گرفت... نامهربان شدم.

بازی با رنگ‌ها بسیار زیبا و آرامش بخش است، به شرطی که از آن برای رنگ کردن همدیگر استفاده نکنیم.

از دردهای کوچک است که آدم می‌نالد وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می‌شوی…

هر روز تکراریست… صبح هم ماجرای ساده ایست، گنجشک‌ها بیخودی شلوغش می‌کنند!

این روزها حتی گرگ‌ها هم به دنبال گوسفندا نیستن بلکه میان به ساز چوپان گوش میدن و به حال انسان‌ها گریه میکنند!!!

کافیست تا جواب سلامی را بدهی؛ تا ببینی چگونه دندان‌ها برای تنت تیز می‌شود... ایرانِ امروز من، گربه نیست؛ گرگ است

تازگی‌ها آدم‌ها، آدم می‌درند و گرگ‌های بیچاره بیکار شده‌اند...

نه تلخم، نه شیرین، مزه‌ی بی‌تفاوتی می‌دهم این روزا، جنس حالم زیاد مرغوب نیست.

در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ، ترجیح می‌دهم چوپان باشم، همدیگر را بدرید من نی می‌زنم.

این روزها...
همه ادعا دارن طعم خیانت را چشیده‌اند...
همه ادعا دارن که بدی را به چشم دیده‌اند...
همه ادعا دارن که تنهایی را کشیده‌اند...
پس کیست که این دنیا را به گند کشیده است؟!
شاید منم!!!

۱۳۸۷/۰۷/۰۱