کاروان می رود و بار سفر می بندند تا دگربار که بیند بنان
کاروان میرود و بار سفر میبندند
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو دل از صحبت ما برکندند
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند
طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند
عیب شیرین دهنان نیست که خون میریزند
جرم صاحب نظرانست که دل میبندند
مرض عشق نه دردیست که میشاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند
ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند
طبع خرسند نمیباشد و بس مینکند
مهر آنان که به نادیدن ما خرسندند
مجلس یاران بی ناله سعدی خوش نیست
شمع میگرید و نظارگیان میخندند
سعدی، دیوان اشعار، غزلیات
آواز کاروان میرود و بار سفر می بندند از غلامحسین بنان در آواز دشتی
خیلتاش: همگروه، همقطار
ملول: بهستوهآمده، اندوهگین، دلتنگ
خیمه برکندن: کنایه از تخلیه کردن مکان است
پس پشت افکندن: فراموش کردن، ترک گفتن، از دست نهادن
شیرین دهن: خوش سخن، آنکه لب و دهان زیبا و دوستداشتنی دارد
صاحب نظر: کسی که جمال و زیبایی را دوست دارد و با نظری پاک از مشاهده آن لذت میبرد، آگاه، بلندنظر
ساربان: قافله سالار، سرپرست کاروان، شتربان
رخت نهادن بر شتر: آماده حرکت گشتن، مهیای کوچ شدن
نظارگیان: تماشاگران
پینوشت: آواز بالا پالایش شده صدای استاد بنان از فیلمی بهنام «علیبابا و چهل دزد» است که شوربختانه نگارش با کیفیتتری تا کنون بدست نیامده است همچنین هنوز روشن نیست که آیا این آواز در برنامه موسیقی ایرانی ضبط شده یا استاد بنان آن را ویژه برای دوبله این فیلم خوانده است.