معاشقه

جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست

در عشق تو بی جسم همی باید زیست

 

از من اثری نماند این عشق ز چیست

چون من همه معشوق شدم عاشق کیست

* * *

وا فریادا ز عشق وا فریادا

کارم بیکی طرفه نگار افتادا

 

گر داد من شکسته دادا دادا

ور نه من و عشق هر چه بادا بادا

* * *

از واقعه‌ای ترا خبر خواهم کرد

و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد

 

با عشق تو در خاک نهان خواهم شد

با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد

* * *

پرسید ز من کسیکه معشوق تو کیست

گفتم که فلان کسست مقصود تو چیست

 

بنشست و به های‌های بر من بگریست

کز دست چنان کسی تو چون خواهی زیست

ابوسعید ابوالخیر، رباعیات

ابوسعید ابوالخیر

۱۳۸۴/۱۰/۱۸